غزل پروازقاصدک
ای کاش چون شمعِ شبم ناگفته ناب می شوی
ای کاش در کوی دلم چون باد و آب می شوی
با رسوب خنده بر غم ماندگار لحظه ها
مثل تبسم تبم بی نم حباب می شوی
مدیوت اشک و زار من در لابه لای معضلات
تا می رسم به سر رهت ناگه سراب می شوی
موجِ صفای دیدنت دلشوری و ترسیدنت
بد جوری و دل کندنت در هم مذاب می شوی
مرمر سنگِ سخت و تخت در خاطراتِ رنگِ بخت
روی حصار آشکار همچو لعاب می شوی
بارش باران و تگرگ بر پیکر کوه و نهنگ
پرواز قاصدک همان گل آفتاب می شوی
ریزشِ قطره ها کمان در آسمانِ بیکران
در شستشوی غم زده مرعوبِ خواب می شوی
دیوانه وار عاشقی با زور و شور پختگی
در محفل و سازِ قدر خانه خراب می شوی
مستی و سر مستی خطا مزه ی تلخِ روزگار
دل هوسی با بی کسی غرقِ شراب می شوی
جاسم ثعلبی (حسّآنی) 11/08/1394
02/11/2015
:: برچسبها:
غزل پروازقاصدک ,
:: بازدید از این مطلب : 1647
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0